سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Tuesday, 7 May 2024
تازه ترین اخبار
اخبار منتخب
خارگ
۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۶
“شهاب” در میدان تعزیه تا “حسین یحیی است”

خارگ : گفتگوی اختصاصی با نویسنده ی "اشک های پنهان ذوالجناح" ابراهیم مشایخی

به گزارش خارگ آنلاین و به گزارش خبرگزاری افق جنوب-عباسعلی روحانی نژاد: ابراهیم مشایخی متولد سال ۱۳۴۸/۲/۱ روستای درودگاه شهرستان دشتستان رشته علوم انسانی، کارشناسی حقوق از دانشگاه قم از سال ۱۳۶۲ کارهای هنری را در زمینه تئاتر با آقای فخاری شروع کرد، از سال ۱۳۶۹ وارد تعزیه شده و سال ۱۳۸۳ به صورت مستقل در جزیره خارگ هیئت تعزیه حضرت ابوالفضل العباس را تشکیل داده است.
ابراهیم مشایخی در گفت و گو با خبرنگار افق جنوب اظهار کرد: خوشبختانه متعاقب تشکیل هیئت از طرف اهالی جزیره خارگ خیلی استقبال شد هم از شیعه هم از اهل سنت استقبال شایانی داشتند که سال ۱۳۹۵ منجر به تشکیل گروه بین‌الملل تعزیه شد که با هیئت تعزیه مسجد خارگ به کشور عراق رفتیم و همراه تعزیه خوان های عراقی گروه بین المللی تعزیه را تشکیل دادیم. در زمینه فعالیت تحقیقی و در زمینه تعزیه چندین کتاب طی این چند سال به نگارش درآمد به لطف خدا و در کنار استاد گرامی جناب آقای دکتر یونسی که افتخار دارم طی دو دهه اخیر زیر سایه شان باشم و در کنارشان به فعالیت تعزیه ادامه بدهیم، وی نظارت کامل بر اجرای تعزیه دارند و تحقیقاتی که در این زمینه توسط بنده میشود تا خدایی نکرده از نظر تطبیق سند مشکلی وجود نداشته باشد. از سال ۱۳۹۲ که شروع به تحقیق کردیم در زمینه فعالیتهای سند خصوصاً انطباق تعزیه با سند کتاب “دو قرن و نیم تعزیه در جزیره خارگ” به رشته تحریر درآمد و پس از آن “اشک های پنهان ذوالجناح”، “حماسه نادر”، “ستارگان خورشید” و “عاشورا” اخیراً هم یک کتاب زیر چاپ داریم به نام “حسین یحیی است” که ان شاءالله به زودی تقدیم خواهد شد. در خصوص دو قرن و نیم تعزیه در جزیره خارگ به استحضار برسانم که تنها سند تعزیه در جنوب مربوط به جزیره خارگ می باشد که در کتاب “سفرنامه کالیسی نوبر آلمانی” و همچنین مقتل جامع امام حسین اشاره شده از زمان کریم خان زند سال۱۳۸۰ که کالیسی نوبر آلمانی طی سفری به جزیره خارک گزارش مشروحی از تعزیه در جزیره خارک مطرح می کند، البته این به معنای این نیست که تعزیه دو قرن و نیم در جنوب متداول شده، طی تحقیقاتی که به عمل آمده از زمان شروع تعزیه در بغداد که تعزیه در بغداد کمی بعدتراز اینکه سواحل جنوب صاحب تعزیه بودند بوجود آمد ولی تعزیه سواحل جنوبی ثبت نشدند، تنها جایی که ثبت شد جزیره خارک بوده است اگر کالیسی نوبر به بوشهر یا سایر روستاهای استان هم سفر میکردند شاید در آنجا هم گزارش تعزیه ارائه می‌دادند این گزارش کوچکی از نحوه تعزیه در جزیره خارک هست.

_چه مدت در جزیره خارک فعالیت کردید؟

من ۳۱ سال در جزیره خارگ بودم از سال ۱۳۶۶ از زمان جنگ تا سال ۱۳۹۷ در جزیره خارک بودم ولی در تعزیه استان حضور فعال داشتم از اولین سوگواره های که در ایران برگزار شد شرکت داشتم تا الان.

_تعزیه های شهرستان دشتستان چطور؟

در تعزیه درودگاه فعالیت داشتم.

_چه شد که به فکر کتاب نوشتن افتادید و وارد این فضا شدید؟

زمینه اش از قبل وجود داشت از قدیم در کلاس ها و کارگاه های استاد دکتر یونسی شرکت کردم. پس این کارگاه های داستان نویسی، نمایش، نقد فیلم و غیره منجر شد به تعزیه هایی که ما را به کنکاش واداشت که برویم و دنبال سند بگردیم چون بعضی افراد ادعا می کردند که ما سالهاست سابقه تعزیه داریم ولی مستند نبود و در روستا یک رقابت هایی در این موضوع است.
بنده گفتم باید این کار مستند باشد نه اینکه هرکس هرحرفی بزند و وقتی با سند نباشد فایده ندارد. رفتم دنبال سند، تمام کتابهایی که مربوط به تعزیه می شد را جستجو کردم تنها سندی که توانستیم پیدا کنیم و سندی بود که واقعاً وجود دارد، سند تعزیه جزیره خارک بود که هم در سفرنامه کالیسی نوبر آلمانی بهش اشاره شده بود هم در مقتل جامع امام حسین که از سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ هجری قمری طی سفرنامه سفری که کالیسی نوبر آلمانی از نزد کریم خان زند می خواست برگردد آلمان به بوشهر می آید و با کشتی بوشهر-بصره در راه در جزیره خارک پیاده می شود. گزارش تعزیه خارک را به صورت مستند می نویسد و در ده روزی که آنجا بوده تعزیه ای که در جزیره خارگ گزارش کرده بوده تعزیه شهادت حضرت قاسم(ع) و حضرت عباس(ع) بوده است از آن موقع اهل سنت خارگ در کنار شیعه حضور داشتند و در تعزیه الان هم ما تعزیه خوان سنی داریم.
در جزیره تمام اعضای خانواده اهل سنت میایند تعزیه مبینند و یک طرف تعزیه کلاً اهل سنت میشینند الان ما با آنان در ارتباط هستیم و در خود تعزیه اهل سنت نیز حضور دارند و خیلی هم حمایت می کنند و کنار ما هستند.

_بین مجلس حضرت علی اکبر و حضرت عباس که اجرا میشود خودتان کدام مجلس را بیشتر دوست دارید؟

من تمام مجلس ها را دوست دارم، من خودم شبیه خوانی حضرت عباس را کار میکنم ولی شمر هم کار کرده ام. تعزیه همه اش عشق است، من همه ی تعزیه حتی مخالف خوان ها هم برایم عزیزند برایم فرق نمیکند، تازه نقش های مخالف خوان ثوابشان بیشتر است.

_از تاثیر تعزیه بر اقشار جامعه که خود شاهد آن بوده اید بگویید.

چند وقت پیش داشتم به تعزیه زیارت که ارتباط تنگاتنگی با آنان داریم نگاه میکردم. یک نفر در زیارت هست که شاید کلیپ بعضی از کارهایش را هم دیده باشید ایشان دچار اختلالات روان است ولی تمام تعزیه ها را میشناسد. من به خانه تعزیه گردانشان رفتم، او به آنجا آمد و تمام تعزیه ها را میخواند و برای من کلیپی فرستاد و در زمان کرونا که تعزیه برگزار نمیشد خودش تنها در خانه تعزیه برگزار میکرد، اصلا من یه جوری شدم خداشاهده گریه کردم. لباس میپوشد شمشیر دارد و بلندگو دارد و مسجد را روی سر گذاشته و تعزیه برگزار میکند و نقش مخالف بود ولی من خیلی گریه کردم.

_حس و حالی که در شبیه خوانی حضرت عباس دارید را توصیف کنید.

در عراق تعزیه می خواندیم یکی از بچه‌ها که روبروی هم قرار گرفتیم جوری مبارزه کردیم که سپر شکست، گفت مگر جوگیر شده ای؟ گفتم خدا شاهده اینجور نیست من اصلاً دوست ندارم در تعزیه کم کاری کنم. حتی شده است که من از هوش رفتم. پارسال من لحظه شهادت حضرت عباس بین ساعت ۲ تا ۳ عصر که رفتیم جزیره خارگ با توجه به اینکه تعزیه ممنوع بود در فضای مجازی تعزیه می‌خواندیم. ما رفتیم در زمین تعزیه شریح فرات خارک که یکی از بهترین شریح فرات های ایران هست، نه به خاطر اینکه خودم ساخته ام همه دیده اند من تقریباً در تمام ایران تعزیه بازی کرده ام در کرمان، کرمانشاه،اراک، زاهدان و… هیچ کجا شریح فراتی مثل خارگ ندارد. نخلستانی که داشت پارسال دلم می خواست لحظه شهادت حضرت عباس(ع) شهید بشوم این در دلم بود. خارگ دمای ۵۰ و ۶۰ درجه ساعت ۲ بعد از ظهر ما با تعداد کمی از تعزیه خوانها به طوری که کسی متوجه نشود به زمین تعزیه رفتیم یعنی آخرش که دیگر حضرت عباس(ع) می خواست شهید شود از هوش رفتم و افتادم از بس گرم بود و خدا میداند هیچوقت برای تعزیه کم و باید قوی ترین نقش را اجرا بکنم. ما تعزیه نمایشی در ایران داریم و امام روی صندلی می نشیند و شهید می شود و هیچ حرکتی نمی کند و نمایشی کار می کنند، کارشان مهم است ما دستشان هم میبوسیم ولی نمایشی کار میکنند و حماسی نیست. ما با اسب کار میکنیم من تیر زیر چشمم خورد اگر تعزیه خارگ را ببینید که چه جوری حرمله تیر میزد و چگونه عباس را با تیر و نیزه واقعی می زدند اشک در چشمانتان حلقه میزد.

_کارگردان کارها خودتان هستید؟

بله خودم هستم، بچه‌های ما الحمدالله همه قوی هستند.

_دوره آموزشی هم میگذارید؟

ما در تمرین به صورت تجربی هستیم من در زمین تعزیه می ایستم و به حرمله میگویم بیاید، حرمله ما واقعا حرمله است، علی اصغر(ع) را میزند امام که علی اصغر(ع) را می آورد عروسک میگیریم و تیر سه شعبه می زند، یعنی در طول سال تمرین می کنیم بارها در کلاه خودم تیر برخورد کرده است. اگر تیر هایش را نگیرم برخورد می کند، ما می‌خواستیم تعزیه خوب بازی کنیم، تعزیه فاخر بازی کنیم به خاطر همین بچه ها خیلی زحمت می کشند و از نظر علمی روی آنها کار کرده‌ام. بعضی ها تعزیه بازی میکنند و هرچه به آنها بگویید اجرا می کنند ما به تعزیه در جایی رفتیم دستشان درد نکند خیلی زحمت میکشند اما در تعزیه حضرت عباس(ع) با امام قهر می کند، حضرت عباس(ع) می گویند می خواهم به میدان بروم و قهر میکند و پشت به پشت هم می نشیند. در سند ما همچین چیزی نداریم. هرچه به آنها می گوییم درکتشان نمی رود میگویند فرهنگ ما این است مثلاً لباس امام در آن تعزیه زرد است و شلوارش آبیست ما با آنها خیلی بحث کردیم ولی قبول نمی کنند.

_از بین تمام ماجرای عاشورا و بحث اسارت و جنگ، به نظر شما دلسوز ترین اتفاقی که افتاد چه بود که فکر کردن به آن هم حالتان را عوض کند؟

لحظه اسارت حضرت زینب(س) و لحظه ای که خیمه ها را آتش میزنند و اهل بیت را به اسارت می برند برای من خیلی سخت است. ما در روز عاشورا تا آن لحظه ای که می گویند باد قرمز می وزد تعزیه اجرا می‌کنیم، با نارنجک های دودزا قرمز رنگ، فضا قرمز میشود و مثل خون میشود.

_امام حسین را در ذهن خود چه رنگی تجسم میکنید؟

از نظر رنگ قرمز، شاید بعضی ها سبز ببینند ولی من میگویم قرمز چون قرمز ماندگار است، ماندگار ترین رنگ قرمز است.

_در کل ماجرای عاشورا دوست داشتید کدام قسمت دروغ باشد یا وقتی که می شنوید بگویید نه این دیگر امکان ندارد؟

من یک کار جدید نوشته‌ام به نام “حسین یحیی است” یعنی حسین زنده است. قبل از که خلقت به وجود بیاید خداوند حضرت محمد و پنج تن آل عبا را خلق می کند پیامبران از این قضیه آگاهی داشتند زمانی حضرت زکریا(ع) از خدا میخواهد که خدایا این پنج تن را به من معرفی کن جبرئیل نازل می شود و پنج تن را به او معرفی می کند حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع). به اسم امام حسین(ع) که می رسد بی اختیار گریه میکند به جبرئیل می فرمایند:جریانش چیست که به اسم امام حسین(ع) میرسم گریه ام میگیرد؟ صحنه کربلا برای او مجسم می شود یعنی اینکه داستان امام حسین(ع) قبل از خلقت اش بوده است و تا زمانی که اهل بیت(ع) امام حسین(ع) به اسارت نرسند و آن اتفاق ها نیفتد امام حسین(ع) به این مقام نمی رسد حتی امام حسین(ع) قبل از شروع جنگ خواب می بیند که پیامبر(ص) به ایشان میفرماید: به زودی به من ملحق خواهی شد و آن خیلی نزدیک است. من می گویم کاش هیچکدام از آن اتفاق‌ها نمی افتاد.
من برایم باور پذیر نیست که امام حسین(ع) بدون عاشورا، امام حسین(ع) بدون شهادت و امام حسین(ع) بدون اسارت اهل بیت(ع) باشد و بدون اینها امام حسین(ع) نمی شد همانطور که خداوند فرموده است. واقعا اسارت برایم سخت ترین بخش است
و تعزیه یاس شام شهادت حضرت رقیه(س) با حضرت زینب(س) را کار کرده ایم.

_وقتی میگویند ظهر عاشورا به یاد چه می افتید؟

به یاد کربلا، عطش اهل بیت(ع)، به یاد ناجوان مردانه کشته شدن امام حسین(ع) و ناسپاسی مردم که اولاد پیامبر(ص) را دعوت کردند و پشتش را خالی کردند و آخرتشان را به دنیای دیگران فروختند.
وقتی ابن زیاد می خواست زهر چشمی از مردم کوفه بگیرد اولین کاری که کرد سران طوایفشان را خرید. مردم که با امام حسین(ع) بودند سپس تمام طوایف آمدند سمت ابن زیاد و پشت اما را خالی کردند.

_چند کلمه میگوییم، شما توصیفش کنید؟

امام حسین(ع)=زندگی
حضرت عباس(ع)=وفاداری
ظهرعاشورا=نماز ظهر عاشورا، اخرین نمازی که اهل بیت(ع) میخواندند
حرمله=تمام زشتی ها تمام تمام کینه ها و پستی ها در تیر سه شعبه حرمله حواله علی اصغر(ع) میشود
کربلا= بصیرت
ماه محرم=زنده ماندن دین
حضرت زینب(س)=وارث غم، گر نباشد زینب عاشورا چه سود؟
علی اصغر(ع)=غنچه بی خار
علی اکبر(ع)=ستون امام حسین(ع)
امام سجاد(ع)=تکثیر کربلا
حضرت رقیه(س)=زهرای دوم

_اتفاق ماندگاری از این سالها بگویید.

تعزیه خوانی داشتم بنام محسن زیراهی که از بچگی یعنی از نقش علی اصغر(ع) بازی کرده تا نقش حضرت عباس(ع)
چندسال پیش تصادفی وحشتناک داشت. ما خارک بودیم و پدر مادرش بیرون از جزیره بودند. به من که خبر دادند سریع خودم را به بیمارستان شرکت نفت خارک رساندم. تصادفی بسیار وحشتناک بود جوری که کلا سیاه شده بود. وقتی خواستیم به بیمارستان بوشهر انتقالش بدهیم، پرستارها به من گفتن که ببرمش پزشکی قانونی چون دیگر زنده نمیماند و جای امیدی نیست. همان روزها بود که درگیر تمرین تعزیه برای شهادت حضرت رقیه(س) بودیم که خود محسن هم با ما کارمیکرد و مادرش هم لباس های تعزیه را میدوخت.
من واقعا شوکه بودم نمیدانستم با این بچه ۱۸ساله چه کنم. تصمیم گرفتیم با چرخ بال انتقالش بدیم بیمارستان بوشهر و به مادرش گفتم که فرودگاه منتظر ما بماند. وقتی چرخ بال اوج گرفت متصل شدم به همان حضرت رقیه(س)، گفتمک ای حضرت رقیه(س) خودت کمک کن من نمیدانم جواب مادرش را چه باید بدهم.همان لحظه به عین دیدم که محسن تکان میخورد و از دو دکتری که همراهمان بودند پرسیدم چه شده؟ دکتر گفت احتمالا دارد به هوش می آید. دکتر همچنان بر صورت محسن چند ضربه میزد و میگفت:اسمت چیست؟ اوهم خیلی آرام جواب داد محسن. محسن به هوش آمده بود در حالی که کلا بدن و صورتش سیاه و جمجمه اش شکسته بود. وقتی به فرودگاه رسیدیم آمبولانس آماده ایستاده بود و مادر محسن هم به فرودگاه آمده بود. وقتی ما را دید خیلی گریه میکرد و بر سر و صورت خود میزد جوری که نمیشد آرامش کرد. هرچقدر با او حرف میزدم هیچ فایده ای نداشت. جمجمه محسن بد جوری شکسته بود.
طی چند روزی که بستری بود دکتر گفت که باید کاسه سرش برداشته شود.
بعد دوروز به خارک برگشتم و گفتم که باید تعزیه سریع اجرا شود چون برای محسن نذر کردم. به مادر و پدرش زنگ زدم که ما تعزیه را برپا کردیم، پدر گفت من به بیمارستان بوشهر و برازجان قانع نشدم و محسن را به شیراز انتقال دادم. وقتی که عکس سر محسن را به دکتر نشان دادند، در کمال ناباوری دکتر گفته که جمجمه جوش خورده و هیچ جای نگرانی نیست.

ک خاطره از تعزیه تعریف کنید.

مقر ما توی باغ بود و ما ۱۱ تا اسب داشتیم. وقتی یکی از اسب ها مرد خیلی گریه کردم به حدی که شاید هیچوقت برای هیچکس اینجنین گریه نکرده باشم. وقتی به من گفتند شهاب (نام اسب) مرده، بسیار تحت تاثیر قرارگرفتم. در میاندشت هم تعزیه داشتیم و وقتی مردم میاندشت فهمیدند که شهاب مرده برایش حتی قبر هم درست کردند و به سفارش خودم شهاب را به خاک سپردند و پارچه سبزی به روی قبر کشیده بودند.
تقریبا۱۶سال با اسبم بودم. من فقط سوار بر او میشدم و شهاب خودش میدانست کجا بتازد و کجا برود.
یکبار وقتی به باغ رفتم یکی از دوستانم را دیدم که مثل خودم مشکل بچه داشت بهش گفتم چشده انگار گرفته ای؟ گفت چندین سال است بچه ندارم، گرفتارم و الان کنار اسب حضرت عباس آمدم که به من حاجت بدهد و قول میدهم که سال دیگر همه کارهای این اسب ها با من باشد فقط مشکل من حل شود.
وقتی رفته بود مرخصی جمعه دوم مرخصی اش بود که تماس گرفت و گفتم کریم چی شده؟ گفت حاجی خدا بهم بچه داده. خیلی برایش گریه کردم و الان دختری دارد.
خیلی بی ریاه و ساده بود فقط گفت میخواهم برای برآورده شدن حاجتم کاه برای اسب حضرت عباس بگیرم.
الان دخترش حدود ۸ سال دارد.
خاطره دیگر از شهاب این است که همیشه در مسابقه اول بود. همیشه خودم شهاب را زین میکردم و خودم هم مجهز به لباس مخصوص سوارکاری میکردم چون هم عمل قلب انجام دادم هم دیسک کمر بخاطر این خیلی احتیاط میکنم. آن روز هنگام مسابقه کسی دیگر اسبم را زین کرده بود و سرعتش حدود ۸۰ بود که زین بازشد و زمانی فهمیدم که رو به پایین بودم همان موقع بود که گفتم یا “ابوالفضل”، غش کردم و سه جا از سرم پر خون شد و شکسته بود. خوشبختانه به هوش آمدم و گفتم من کجا هستم؟ دوستم که من را بغل گرفته بود گفت حاجی از اسب افتادی پایین. در این ماجرا سالم بودنم را فقط در همان یا ابوالفضل گفتنم دیدم و شهاب که ایستاده بود و میلرزید.

مشایخی در ادامه صحبت هایش میگوید: چند کتاب شعر دارم که خیلی قدیمی هستند و تعدادی از کتاب هایم در خارک برای فروش بوده که همه فروش رفته و هیچکدام را ندارم. الان نسخه جدیدم درحال چاپ است.
سال۸۴ سوگواره بود و درحال رفتن به سوگواره بودیم که کسی که نقش شمر بازی میکرد گفت که نمیتواند بیاید و چون من همیشه نقش و دیالوگ ها را حفظ هستم فقط لباس میپوشم و بازی میکنم. نقش شمر را بازی کردم و مقام دوم را در سوگواره درودگاه بدست آوردیم.

_کلام آخر؟
تشکر میکنم از تمام تعزیه خوانان و دست تک تکشان را میبوسم مخصوصا تعزیه خوانان بین الملل و کسانی که طی چندین سال زحمتشان دادیم و گروه تعزیه ما یک گروه بازهست یعنی هر کسی دوست داشته باشد میتواند وارد گروه شود و از گروه با دیگر گروهها کار کند و تمام گروهای تعزیه که تشکیل میشود کمکشان میکنم.
مثلا همین گروه نونهالان از شمشیر و لباس گرفته تا خیمه و هرچیزی که نیازداشته باشند کمکشان میکنم. برای تعزیه عراق کلی لوازم صوت و لباس بردیم.
گروه مستقل تعزیه ای که خودم کار کردم از سال۸۳بوده و بین الملل از ۹۵تا کنون هست. راه تعزیه باز است. سال ۹۵سوگواره آباد برگزار شد و گروه برتر انتخاب شد و سال ۹۶درخارک مقام برتر استانی را آورد و بنده رتبه نسخه خوانی رو آوردم.
از سایت افق جنوب می‌خواهم که ادامه دهنده تفکر شهید قاسم سلیمانی باشد و بابت این گفتگو تشکر ویژه دارم.

 

کد خبر 34890

برچسب ها

نظر شما

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

نظرات بینندگان

تازه ترین اخبار
اخبار منتخب
خارگ
در شهر
انتخابات 1400
سامانه تردد کشتی
سامانه تردد کشتی
سامانه خدمات درمانی
سامانه تردد کشتی
پربازدیدترین اخبار
پربحث ترین اخبار